بورس درد
نوشته شده توسط : مجید زارعی

 

دیوارهای شهر من

 

 

همیشه، لااقل یک کلیه برای فروش دارند..
دیوارهایی که بورس بخت های برگشته ای اند
که شاخصش درد است و مدام در نوسان..

رشد شاخص بورس دردهای بهادار شهر من
رابطه مستقیم با مثبت و منفی خون ندارد
بلکه همبستگی معکوس دارد
با تحقق رویاهای یک نسل..

همان نسلی که _ بدون اطلاع ما _ با هم قرار گذاشته بودند
تا از آن به بعد
اتوبوس را مجانی سوار شوند
و قرار بود که ماه به ماه
از نیامدن قبض های آب و برق و گاز
حوصله شان سر رود
که چرا بهانه ای ندارند برای رفتن به بانک..
حالا تمام آن بهانه ها
بر روی بالش
ماتم می شود در تیک تاک دقیقه ها
تا هشت صبح فردا
که هر چه پهلو به پهلو غلت می خورند
بیشتر به اضافه بودن کلیه ها در پهلوی خود پی می برند..

دیوار خانه های این شهر
همه خائن اند به صاحب خانه شان
که فقر او را هوار می کشند
و راز سرخی صورتی را فاش می کنند
که تازه جای سیلی را فراموش کرده است..

مرد دردهایش را به در می گوید
و دیوار ها چه خوب می شنوند..


همان دیوارهایی که در روزگاری
دموکراتیک ترین صورت اعتراض بودند
و از آرمان های زن و مرد خانه ای می گفتند
که قرار بود با همسایه هاشان
دنیای ما را هم حتی عوض کنند..

پدرانی که بر روی دیوارها
آنقدر از مرگ ها و مرگباد ها و زنده باد ها
برای فرزندانشان یادگار نوشتند
که ما همه شان را از بر شدیم و
حالا مرگ و زندگی را بر روی دیوارها
معامله می کنیم..





:: موضوعات مرتبط: خیلی قشنگ بود خوشم اومد کپی ش کردم , ,
:: بازدید از این مطلب : 450
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 28 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: